پیش درآمد: برادرم سید فرهاد در بخش نظرات پست قبل مطلبی نوشته اند که عیناً نقل می شود:
" شهید سرهنگ پاسدار «مراد محبی» در مرکز آموزش شهید همت روانسر کرمانشاه به عنوان مسئول کمیته آموزش مشغول خدمت بود و زمانی که در منطقه مخصوص آموزش عملی و در کنار یک گروهان که باید کار عملی خود را انجام دهند، مشغول مرور آموزش ها و راهنمایی های لازم برای چگونگی استفاده از نارنجک بود، ناگهان متوجه شد که یکی از سربازان به اشتباه ضامن نارنجک را آزاد کرده و نارنجک نیز به خاطر اشتباه وی روی زمین افتاده است.
براساس این گزارش به خاطر آنکه تا لحظه انفجار این نارنجک جنگی لحظاتی بیشتر باقی نمانده بود و اگر انفجاری صورت می گرفت، تعداد بسیاری از سربازان حاضر در آنجا زخمی و یا کشته می شدند، باید کسی با فداکاری، ناجی دیگران می شد که مراد محبی با حرکت سریع به سمت نارنجک و حایل قرار دادن بدن خویش، جان افراد تحت امر خویش را نجات داد."
مطلبی که خواندید نه داستان بود و نه فیلم .مربوط به زمان جبهه و جنگ ۲۰ سال پیش هم نبود که یا بگوییم خالی بندی و اغراق است و یا کمی منصف باشیم و بگوییم خوب آن زمان ها آن گونه بود و دیگر زمان ایثار گذشته. این مطلب مربوط به ۳۰ آبان ۸۵ یعنی ۶-۷ روز پیش است! خبری که با سادگی در یک تیتر کوچک درفقط بعضی خبرگزاری ها و نه صدا و سیما گفته شد و از کنار آن عبور شد در حالی که خبر نرسیدن بکهام به عروسی تام کروز یا عطسه فلان هنر پیشه یا ببخشید دستشویی رفتن فلان فوتبالیست، تیتر درشت همه ی سایت ها می شود و فلان هنرپیشه جلف یا فلان فوتبالیست مو قشنگ قرتی را الگو می کنند و به خورد ملت می دهند و چپ و راست در وفات یا تولد امامان، همین مو قشنگ ها مهمان صدا و سیما و خانه های ما هستند و از دین و ایمان و ایثار برایمان می گویند ؛ بعد هم که حسابی توجیهمان کردند که اینان بهترین اند و معصوم هستند، فیلم و عکس پارتی های خصوصی شان و ... وارد بازار و سایت های اینترنتی می شود و مراد محبی آرام و بی سرو صدا بی هیچ تقدیر و الگو سازی نه برای او که برای ما در خاک آرام می گیرد و مدال شجاعتش هم بر سینه علی دایی چسبانده می شود ... . سرهنگ فداکار روحت شاد!
عشق فقط یک کلام
سیّدعلی والسّلام
جانم فدای امام خامنهای